امروز بعد از اتمام آزمون استخدامی، با دوستمان تصمیم گرفتیم به تلافی تمام خوشی های نکرده مان در دوران کارشناسی، برویم دوری بزنیم و خوشمزه جاتی بر بدن بزنیم تا شاید کمی از حسرت گذشته از دست رفته کاسته شود و مرهمی باشد بر آمال چند ساله مان!

از آنجا که ظهر بود و وقت ناهار، خواستیم فقط کمی ته دلمان گرفته شود و جا برای ناهار بماند. این شد که قارچ سوخاری سفارش دادیم (دلتان نخواهد، دل ما که خواست!). بعد از کلی انتظار کشیدن، یک عدد ساندویچ جلویمان خودنمایی میکرد! گفتیم آقا این چیست؟ گفتند قارچ برگر! گفتیم ما قارچ سوخاری سفارش دادیم!! گفتند نه سفارشتان همین بود. حالا اگر نمیخواهید عوضش میکنیم. گفتیم خب همان قارچ سوخاری لطفا. گفتند نداریم که! چیز دیگر؟ گفتیم ما اصلا ساندویچ نمیخواستیم!

و بدین ترتیب توفیقی! اجباری نصیبمان شد و ناهار میل نمودیم. آما! (با تشدید روی میم)

بپرسید چه شد؟

از قرمه سبزی جان دستپخت مامان جانمان بی بهره ماندیم :/


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها